در ادامهی دعای مکارم الاخلاق، امام زینالعابدین علیه السّلام میفرمایند: «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ». و مرا بهوسیلهی کِبْر آزمایش نکن.
در مقالات قبلی دربارهی معنای لغوی ابتلاء سخن گفتیم و بیان گردید که معنای دعای امام سجّاد علیه السّلام با رعایت دقّتهای لغوی و ادبی چنین خواهد بود: «و به جدّ و عاجزانه از تو میخواهم که مرا بهوسیلهی کبر مورد امتحان قرار ندهی». از سوی دیگر دربارهی حکیمانه بودن این ابتلائات حرف زدیم و مواردی از حکمتهای ابتلائات الهی را با تکیه بر آیات و روایات مورد بررسی قرار دادیم. حال که از مباحث ابتلاء فارغ شدیم به ادامهی دعای امام علیه السّلام که در مورد «کبر» است، میپردازیم.
کِبر در لغت
كِبْر و تَكَبُّر و اسْتِكْبَار در معنى به هم نزدیکاند، كبر حالتى است كه انسان با بزرگ ديدن خود به آن صفت مخصوص میشود و همان است كه انسان جان و وجود خويش را از غير خويش بزرگتر میبیند، بزرگترین و سنگینترین تكبّرها، تكبّر بر خداوند در خوددارى از قبول حق و عدم اقرار به آن در پرستش است.[1] در قرآن کریم از این کلمه و مشتقّات آن بسیار استفاده شده است. خداوند متعال در سورهی غافر میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلاَّ كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ». كسانى كه در آيات خداوند بدون دليلى كه براى آنها آمده باشد ستیزهجویی میکنند، در سینههایشان فقط تكبّر (و غرور) است، و هرگز به خواستهی خود نخواهند رسيد، پس به خدا پناه بر كه او شنوا و بيناست.[2]
همچنین در سورهی اعراف فرموده است: «قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ». (خدای متعال به ابلیس) گفت: از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبّر كنى! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى.[3] و یا در سورهی بقره میفرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ». و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده و خضوع كنيد! همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد، و تكبّر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبّرش) از كافران شد.[4]
کِبر از منظر علم اخلاق
در علم اخلاق یکی از مباحث مهمّ و اساسی که بهعنوان یک رذیلهی اخلاقی موردبحث و بررسی قرار میگیرد، «کبر» است. مرحوم ملّا احمد نراقی در کتاب شریف معراج السّعاده دربارهی مفاسد مهمّی که کبر از خود بهجای میگذارد، چنین مینویسد: «كبر از اعظم صفات رذيله است، و آفت آن بسيار، و غائلهی آن بیشمار است. چه بسياراند از خواص و عوام كه بهواسطهی اين مرض به هلاكت رسیدهاند. و بسى بزرگان ايّام، كه به اين سبب گرفتار دام شقاوت گشتهاند. اعظم حجابى است آدمى را، از وصول به مرتبهی فيوضات، و بزرگتر پردهای است از براى انسان از مشاهدهی جمال سعادات، زيرا كه: اين صفت، مانع میگردد از كسب اخلاق حسنه. چون بهواسطهی اين صفت، آدمى بر خود بزرگى میبیند، كه او را از تواضع و حلم، و قبول نصيحت، و ترك حسد و غيبت و امثال اینها منع میکند. بلكه خُلق بدى نيست مگر اینکه صاحب تكبّر محتاج به آن است، به جهت محافظت عزّت و بزرگى خود. و هيچ صفت نيكى نيست مگر اینکه از آن عاجز است، به سبب بيم فوت برترى خود. و از اين جهت آيات و اخبار در مذمّت و انكار بر آن، خارج از حيّز شمار و تذكار است».[5]
امّا کبر از نگاه علمای اخلاق که برگرفته از آیات و روایات است، چه معنایی دارد؟ در تعریف کبر اینگونه مینویسند: «و آن عبارت است از حالتى كه انسان خود را بالاتر از ديگران ببيند و به برترى خود بر دیگران اعتقاد داشته باشد».[6] بنابراین تعریف، تفاوت «کبر» با رذیلهی اخلاقی دیگری به نام «عُجب» آشکار میشود. عُجب که جنسش همانند کِبر همان خودپسندی و خودبزرگبینی است، امّا در یک جهت با آن تفاوت دارد، و آن تفاوت این است که در کِبر همیشه حالت مقایسهای وجود دارد که شخص متکبّر خود را در این مقایسه که با دیگران صورت میگیرد، نفر برتر و ممتاز میداند. امّا در عُجب لزوماً مقایسهای در کار نیست و شخصی که مبتلا به بیماری عُجب شده، بهطور مطلق خودپسند بوده و خود را شخصیتی بزرگ و نابغه میپندارد، چه خود را در مقام مقایسه با سایرین بزرگ پندارد و چه اصلاً فردی را در نظر نداشته باشد.
دربارهی علائم ظاهری کِبر و اظهار آن در معراج السّعاده چنین آمده است: «و اين كبر، صفتى است در نفس و باطن. و از براى اين صفت، در ظاهر، آثار و ثمرات چندى است كه اظهار آن آثار را تكبّر گويند. و آن آثارى است كه باعث حقير شمردن ديگرى و برترى بر آن گردد، مانند: مضايقه داشتن از همنشینی با او، يا همسفره شدن با او، يا امتناع از نشستن در کنار او، يا رفاقت با او، و انتظار سلام كردن و توقّع ايستادن او، و پيش افتادن از او در راه رفتن، و تقدّم بر او در نشستن، و بى توجّهی به او در سخن گفتن، و به حقارت با او سخن گفتن، و بی توجّهی و اهمّیّت ندادن به پند و موعظهی او، و امثال اینها».[7]
متکبّر از اسماء خداوند
تَكَبُّر دو وجه دارد: اول- تكبّر پسنديده و شايسته، و آن اين است كه افعال نيك در حقيقت آنقدر در كسى زياد باشد كه افزون بر نیکیهای غير از اوست و بر اين معنى خداى تعالى با واژهی تكبّر توصيف شده است. در آیهی: «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ». و خدايى است كه معبودى جز او نيست، حاكم و مالك اصلى اوست، از هر عيب منزّه است، به كسى ستم نمیکند، امنيّت بخش است، مراقب همهچیز است، قدرتمندى شکستناپذیر كه با ارادهی نافذ خود هر امرى را اصلاح میکند، و شایستهی عظمت است، خداوند منزّه است از آنچه شريك براى او قرار میدهند.[8] دوم- تكبّر مذموم و ناپسند، اين است كه بزرگى با تكلّف و زحمت همراه باشد و انسان بیش از شخصیت خویش آن بزرگی را طلب کند و بخواهد بزرگش بدانند و این حالت عامهی مردم است. مثل آیات: «... فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ/ چه بد جايگاهى است جايگاه متكبّران.[9]»، «... كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ/ اینگونه خداوند بر دل هر متكبّر جبّارى مُهر مینهد.[10]». [11]
برخی از مفسّرین در تفسیر آیهی 23 از سوره حشر نیز به این حقیقت تصریح نموده و مینویسند: «"متكبّر" از مادّهی "تكبّر" به دو معنى آمده است: يكى ممدوح كه در مورد خداوند به كار میرود، و آن دارا بودن بزرگى و كارهاى نيك و صفات پسنديده فراوان است، و ديگرى نكوهيده و مذموم كه در مورد غير خدا به كار میرود و آن اين است كه افراد كوچك و كم مقدار ادّعاى بزرگى كنند، و صفاتى را كه ندارند به خود نسبت دهند، و از آنجا كه عظمت و بزرگى تنها شایستهی مقام خدا است، اين واژه به معنى ممدوحش تنها دربارهی او به كار میرود و هرگاه در غير مورد او به كار رود به معنى مذموم است».[12]
بنابراین تکبّر -با معنایی که برای آن ذکر شد- تنها سزاوار خداست و غیر از ذات مقدّس پروردگار، تکبّر از هر که سر بزند، صفتی مذموم و ناپسند به شمار میآید.
سلب توفیق و حبط عمل
در آینده خواهیم گفت که تکبّر اقسامی دارد و بدترین نوع تکبّر، تکبّر در برابر پروردگار متعال است. قرآن کریم دربارهی کسانی که در برابر خداوند متعال تکبّر نشان میدهند و تکبّرشان، آنها را از پذیرش حق بازداشته و به تکذیب آیات پروردگار واداشته است، میفرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ * وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ». بهزودی كسانى را كه در روى زمين به ناحق تكبّر میورزند، از (ايمان به) آيات خود، منصرف میسازم! آنها چناناند كه اگر هر آيه و نشانهای را ببينند، به آن ايمان نمیآورند، اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمیکنند و اگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب میکنند! (همهی اینها) به خاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند * و كسانى كه آيات ما و لقاى رستاخيز را تكذيب (و انكار) كنند اعمالشان نابود میگردد، آيا جز آنچه را عمل کردهاند پاداش داده میشوند.[13]
خداوند متعال افراد متكبّر و خودخواه را كه در برابر حق جبههگیری میکنند- به جرم اعمالشان- از قبول حق بازمیدارد و به تعبير ديگر اصرار و ادامه به سركشى و تكذيب آيات الهى، آنچنان در فكر و روح انسان اثر میگذارد كه بهصورت موجودى انعطافناپذیر و غیرقابل نفوذ در برابر حق درمیآید. درواقع اين يك سنّت الهى است كه نسبت به آنها كه لجاجت و سركشى را به آخرين حد میرسانند، توفيق هرگونه هدايت و راهيابى را سلب میکند، و به تعبير ديگر اين خاصيت اعمال زشت خود آنها است. شكی نيست كه تنها با يك يا چند مرتبه تکبّر ورزیدن و تكذيب آيات الهى، انسان استحقاق چنان سلب توفيقى پيدا نخواهد كرد، و راه توبه و بازگشت، هنوز به روى او باز است، ولى بدون شك ادامه و اصرار در اين راه، او را به جايى میرساند كه حسّ تشخيص نيك و بد و راه راست (رشد) و منحرف (غىّ) از او سلب میگردد. در آیهی دیگری از قرآن کریم خداوند متعال میفرماید که بر قلبهای ایشان مهر میزنیم: «الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارِ». همانها كه در آيات خدا بى آنکه دليلى برايشان آمده باشد به مجادله برمیخیزند، (اين كارشان) خشم عظيمى نزد خداوند و نزد آنان كه ايمان آوردهاند به بار میآورد، اینگونه خداوند بر دل هر متكبّر جبّارى مُهر مینهد.[14]
همچنین آیهی 147 کیفر چنین افرادی را «حبط عمل» آنها میداند. «حبط» در اصل به گفتهی «راغب» در «مفردات» به معنى اين است که چهارپایی آنقدر بخورد كه شكمش باد كند و چون اين حالت سبب فساد غذا و بیاثر بودن آن میگردد، اين واژه به معنى باطل و بیخاصیت شدن به كار میرود، لذا در معجم مقاييس اللغة معنى آن را بطلان ذكر كرده است و به همين دليل در آیهی 16 سوره هود همردیف باطل ذکرشده، میفرماید: «أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ/ دنیاپرستان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش بهرهای ندارند و آنچه را در دنيا انجام دادهاند بر باد میرود و اعمالشان باطل میشود».
بنابراین سرانجامِ کسانی که تکبّر ورزیده و به همین خاطر از پذیرش حق امتناع میورزند و بر این خطای خود اصرار میورزند آن است که اعمال صحیح و ثوابهای گذشتهی ایشان نابود و باطل خواهد شد، درست مانند کسی که ساليان دراز زحمت میکشد و با مشقّت فراوان سرمایهای میاندوزد ولى با يك ندانمکاری و يا يك هوس بازى آن را از دست میدهد. روشن است اعمال نيك، هم بركات و آثارى در دنيا دارد و هم در آخرت، افراد متکبّر که آیات خدا و قیامت را تکذیب میکنند، از همهی اين آثار محروم میشوند و چه مجازاتى از اين سختتر و وحشتناکتر كه تمام اعمال نيك انسان نابود شود و نه در دنيا و نه در آخرت به حال او مفيد نيفتد.[15]
بر مال و جمال خویشتن غرّه مشو/ کان را به شبی برند و این را به تبی
بسا نام نیکوی پنجاه سال/ که یک نام زشتش کند پایمال
خودآزمایی
1-تکبّر در مورد خداوند و انسان به چه معناست؟
2-اصرار بر تکبّر در برابر آیات الهی منجر به چه میشود؟
پینوشتها:
[1] ترجمه مفردات راغب ج 4 ص 292.
[2] سوره غافر/ آیه 56 (ترجمه مکارم).
[3] سوره اعراف/ آیه 13 (ترجمه مکارم).
[4] سوره بقره/ آیه 34 (ترجمه مکارم).
[5] معراج السعادة ص 287.
[6] بر گرفته از معراج السعادة ص 287.
[7] همان.
[8] سوره حشر/ آیه 23 (ترجمه مکارم).
[9] سوره زمر/ آیه 72 (ترجمه مکارم).
[10] سوره غافر/ آیه 35 (ترجمه مکارم).
[11] ترجمه مفردات راغب ج 4 ص 294.
[12] تفسير نمونه ج 23 ص 554.
[13] سوره اعراف/ آیه 146 و 147 (ترجمه مکارم).
[14] سوره غافر/ آیه 35 (ترجمه مکارم).
[15] برگرفته از: تفسير نمونه ج 2 ص 113 تا 115 و ج 6 ص 367 و 368.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده